از امام رضا علیه السلام سوال شد چرا به یاران حضرت عیسی حواریین می گویند،حضرت فرمودند:1.اما در نظر مردم جواب اینست که چون آنها لباسها را می شستند وتمییز می کردند. 2. واما جواب در نظرما اینست که آنهاخود ومردم را با موعظه وتذکر از پلیدی ها وآلودگی ها گناهان پاک وطاهر می کردند.(لأنهم کانوا مخلصین فی انفسهم ومخلصین لغیرهم من اوساخ الذنوب بالوعظ والتذکیر.)
اسم او یعقوب ابن اسحاق اهوازی،یکی از علمائ بزرگ شیعه است.او از اصحاب امام نهم ودهم می باشد.
متوکل از او خواست که معلم فرزندانش بنام (مؤید ومعتز) شود.بعد از مدتی متوکل از او پرسید این دو فرزند من بهترند یا امام حسن وحسین علیهما السلام.ابن سکیت با شجاعت تمام گفت :قنبر غلام علی علیه السلام در نزد من بهتر از تو و فرزندان تو می باشد.متوکل در غضب شد و دستور داد زبان او را از پشت سرش بیرون کشیدند. وبه طرز فجیعی در سال 244 به شهادت رسید
1. الکذب یردی.(دروغ انسان را به هلاکت می کشاند)
2.الکذب خیانة.(دروغ خیانت است)
3.العلم ینجد.(علم انسان را یاری می کند )
4.العبادة فوز.(عبادت رستگاری است)
5. العلم کنز.(علم گنج است)
6.العیش یمُرُ.(زندگی می گذرد)
7.الصدق فضیلة.(راستگویی فضیلت است)
8.اللجاج شؤم.(لجاجت کردن مایه بدبختی فرد است)
9.الطاعة تنجی.(اطاعت «از خدا» مایه نجات انسان می شود)
10.المعصیة تردی.(معصیت وگناه انسان را هلاک می کند)
معادرا چه معناست؟ مرا همین تمنا است
یعنی بشر تماما زنده شوند حتما
با روح وبا همین تن دوباره بعد مردن
فاعل هر نیک وبد سزای خویش بیند
آن که نماز خوانده شیطان ز خویش رانده
امر به خیر کرده نهی زبد نموده
چشم ز نامحرمان پوشیده در هر مکان
عمل به امر خدا کرده ارآن ابتدا
بود بهشت جایش نیکو بود سرایش
لیک برای بد کار آکه نموده هر کار
از کار زشت وبی جا دوری نکرده هر جا
دوزخ بود سرایش آتش بود جزایش
بنابرین از خدا داریم ما یک دعا
توفیق بر بندگی در دوره زندگی
دهد به ما کودکان بلکه همه بندگان
دنیا و هم آخرت باشیم با سعادت
واژه انجیل به معنای بشات ونوید است.واصطلاح تبشیری بودن در قرن اخیر به هر نوع خدمت یا ماموریت برای اعتلای «کلمه مسیح» که توسط مسیحیان انجام میشود ،گفته میشود.البته در قرون گذشته مبلغان مسیحی در حوزه های اقتصادی ،سیاسی،معنوی وفرهنگی تابع انگیزه های تبلیغی وقدر تهای استعمای بوده اند.(هانس کونگ،اندیشمند مسیحی معاصر)
فعالیتهای تبشیری اینترنتی وشبکه های ماهواره ای مسیحیت همه سعی دارند که مسیحیت را جلوه ای ازراه نجات انسان در قرن حاضر دانسته و تنها راه نجات انسانها را گرایش به دین مسیح معرفی کنند.
یکی از کارهای مسیحیت تبشیری ،تحریف علوم ومعارف اسلامی است.و وارد کردن اشکالات بی مورد در اسلام وقرآن می باشد.این گروه در برخی جاها در زمینه آموزشی مدارس دخالت کرده وحتی تمام فعالیتهای آموزشی وحتی لباس وکفش دانش آموزان را هم فراهم میکنند.
یکی دیگر از کارهای مسیحیت تبشیری برای جذب افراد ،ادعاهای مکرر کشف وشهود از طرف کشیشان است.
چند سالی است فعالیتهای این گروه در ایران افزایش داشته که در بسیاری از موارد اهداف سیاسی واطلاعاتی یکی از اهداف آنها می باشد.
وبطور خلاصه می توان گفت مسیحیت تبشیری یک سیاست است نه دیانت.
شخصی میگفت من حال خواندن دعاهای بلند را ندارم.به او گفته شد این 4 دعای کوچک را بخوان
1)الحمدلله علی کلِّ نعمةٍ
2)واَسئل اللهَ من کلِّ خیرٍ
3)واَستَغفِرُ اللهَ مِن کُلِّ ذَنبٍ
4)وَ اَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرٍّ
برخی از افراد تا به مال و منالی میرسند خود را گم میکنند.اما شیخ اعظم انصاری وقتی به مرجعیت کل شیعه میرسد با آن روزی که یک طلبه ساده بود وبه صورت یک طلبه ساده دزفولی وارد نجف شد فرقی نکرد.با اینکه هر سال صدها تومان وجوهات شرعی را برای او میآوردند،ولکن او یک زندگی ساده داشت.ووقتی رحلت نمودند 17 تومان پول از خود بجا گذاشت که به همان مقدار هم مقروض بود.حتی بازماندگانش قدرت بر پایی مراسم فاتحه برای او نداشتند،ویکی از بندگان خدا 6 روز برای شیخ انصاری مراسم ومجلس فاتحه بر گذار نمود.
دو باره کسب ثواب هزار حج کردم طواف قبر تو یا ثامن الحجج کردم
ما حج که نرفته ایم اما کافی است یک مرتبه حج فقرا بنویسند
آقا به ملازمان بگو نامم را یک گوشه ی ایوان طلا بنویسند
ما شیعه که نه...ولی شما راضی شو ما را زمحبان شما بنویسند
راضی نشوی که خادمان نامم را از دفتر نوکران جدا بنویسند
گفتم که پس از مردن من جای دعا روی کفنم رضا....رضا....بنویسند
شخصی بنام سلیمان به امام صادق علیه السلام عرض میکند،کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟
قال:کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب.
ترجمه:سلیمان به امام عرض میکند چطور مردم ازحجتی که غائب وپوشیده است نفع واستفاده میبرند؟
امام صادق طبق این نقل می فرمایند:همان طور که ازخورشید پشت ابر استفاده می برند.
(خورشید که پشت ابرقرار گیرد قرص او مخفی است،ولکن نور وحرارة او به همه موجودات میرسد.امام زمان هم بدن وجسم او از ما مخفی است ولکن هدایت او،دعای او به همه ما میرسد.)
آیه الله ملا اسماعیل عقدایی از علمائ مشهور یزد که از شاگردان آیه الله بحر العلوم می باشد،زمانیکه در نجف بودند یک روز برای زیارت امام حسین علیه السلام وارد کربلا میشوند .وقتی نزدیک حرم میرسند مشغول خواندن اذن دخول میشوند.ملا اسماعیل به رفقای خود میگوید تا حضرت به او اذن ورود ندهد وارد حرم نخواهم شد ولذا روز اول اذن به اوداده نمی شود واو بر میگردد.وروز دوم همین کار راتکرار میکند وباز اجازه ورود داده نمی شود ،برای روز سوم می آید وبا دلی شکسته وچشمی اشکبار از حضرت اجازه ورود می طلبد که سر انجام به اجازه ورود داده میشود.درست در همان هنگام شاگردانی که در محضر سید بحر العلوم بودند می بینند که ناگهان استاد به سجده رفتند وبعد فرمودند:الحمدلله خداوند به من لیاقت داد شاگردی تربیت کنم که تا مولایش امام حسین به او اجازه نداد وارد حرم حضرت نشدند شاگردان سوال کردند او چه کسی است ،سید فرمودند:ملا اسماعیل عقدایی.